شهید راه مهندسی نقشه برداری مرحوم دکتر علی غلامرضا

  • بعد از ۱۲ سال تحصیل و قبولی در آزمون کنکور ریاضی و طی کردن مشقت های متنوع خدا را شاکر بودیم که مهندس نقشه برداری قبول شده بودیم. مهر ماه سال ۱۳۹۰ اولین بار این شخص را دیدم اولین روز بعد از اولین کلاسها در آلاچیق های دانشگاه تفرش، از روی علاقه به عمران و آبادانی و با علاقه به هندسه و ریاضیات رشته نقشه برداری را انتخاب کرده بودیم و از اینکه دانشگاه روزانه قبول شده بودیم خوشحال بودیم.

    ساعاتی بعد متوجه شدم که با همین شخص همخوابگاهی هستم و در یک ساختمان در خوابگاه یاس تفرش قرار است که ایام را سپری کنیم. ۴ سال از عمر و جوانیمان گذشت در غربت، سخت، با مشکلات دوری و مالی و بعضی مواقع خوش هم گذشت و بعد از فراز و نشیب های طولانی و با خاطرات متنوع و اجاره کردن خانه و سر زدن به خانه های مجردی و شب نشینی ها و … کارشناسی را تمام کردیم.

    همان سالها بود در اواخر سالهای ۹۳ و اوایل ۹۴ بود که همین وبسایت را تاسیس کرده بودم و با دوستانم به دنبال بازار کار بودیم تا پس از فارغ التحصیلی بتوانیم شروع به کار کنیم. علی اهل  کار بود و خودش را هم از همان ابتدا اثبات کرد حتی اگر کاری را بلد نبود نه نمیگفت و کار را هر جور شده یاد میگرفت او ارشد رفت تهران و من اما در همدان ادامه تحصیل دادم و  به توفیقی اجباری کارهایی راکه در تهران از طریق همین وبسایت تماس میگرفتند به علی ارجاع میدادم و با هم کار میکردیم.

    علی سربازیش را از قبل رفته بود و من دو سال هم به صورت امریه سرباز شدم و همه این مدت ها کارها را به علی ارجاع میدادم. مرد کارکن و حرفه ای بود با استعداد بود و در کار خودش واقعا حرف نداشت. خیلی صاف و ساده بود و چون اصالتا اهل روستا و سختی کشیده بود در سرما و گرما، بیابان یا جنگل، محیط شهری یا غیرشهری، به هیچ کاری نه نمیگفت و مانند من و دیگر دوستان نازک نارنجی ام نبود، همه جانبه واقعا به دل کار میزد.

    هرکاری که به این مهندس ارجاع میشد همه میدانستیم که به بهترین شکل ممکن تمام است و از پس هر کاری بر می آید حساس ترین کارها را با دقت بالا جمع میکرد. علی آزمون دکتری شرکت کرد در مصاحبه دکتری هم قبول شد ، حالا دیگر دانشجوی دکتری بود و باعث افتخارمان شده بود. حتی به راحتی میتوانست در خارج از ایران هم تحصیل و یا کار کند اما عاشق همزبانان و کشورش بود. علی میخواست در خاک خودش یک لقمه نان کمتر و سخت تر درآورد اما هر زمان که خواست به ولایتش بازگردد هر زمان که خواست پدر و مادرش را ببیند.

    علی ازدواج کرد. من هم ازدواج کرده بودم. با هم روابط خانوادگی برقرار کرده بودیم با همسرانمان مسافرت و گردش میرفتیم و به خانه یکدیگر دعوت میشدیم تا با دیگر دوستانمان در دورهمی و شب نیشنی ها ایام خوشی را با هم سپری کنیم. دکتر علی غلامرضا برای من فراتر از یک دوست و همکار معمولی بود.

    دکتر علی غلامرضا از دوستانی بود که به او افتخار میکردم و روی او برای ساختن آینده بهتر و گسترش کارهایمان هم حساب باز کرده بودم.

    با چند نفری از دوستانمان با تجربیاتی که جمع کرده بودیم با همین وبسایت کار میکردیم امرار معاش میکردیم و کار هم بیشتر مواقع برای همه ما بود. خدارا شکر میکردیم که روزی حلال در می آوریم.

    نقشه برداری با پهپاد، مانتیورینگ گود، برداشت و پیاده سازی نما، ازبیلت، محاسبه احجام خاکی، راهسازی ، نقشه یو تی ام ، کارهای ملکی سندی و هر کاری از خدمات نقشه برداری که بگویید این شخص واقعا میتوانست کار را جمع کند. اما این اواخر فشار کاری زیاد شده بود. از سختی کارهای نقشه برداری دیسک کمرش بیرون زده بود و کمرش را عمل کرده بود. بعد از عمل هم ضعیف شده بود. ای کاش صنف یا ارگانی بود که اینگونه مواقع از این افراد حمایت میکرد. چراکه در نهایت به سود خود جامعه بود.

    ۶ بهمن ۱۴۰۲ جمعه بود دیر از خواب بیدار شدم پیمان ۲ بار تماس گرفته بود پیمان از سایر دوستانم بود که با او هم در همین وبسایت کار میکردیم. دو بار تماس گرفته بود و جواب نداده بودم. یک بار دیگر این بار یکی دیگر از دوستانم رضا تماس گرفته بود رضا تخصصش پهپاد بود. جواب دادم رضا با عجله و دلهره از من سوال کرد گفت استوری احسان و پیمان صحت دارد؟ علی واقعا فوت شده؟ 

    زمان ایستاده بود و آرزو میکردم این بزرگترین شوخی بی مزه و تلخی باشد که با من شده اما متاسفانه صحت داشت و علی آقا در اوج جوانی فوت شده بود. علی که به تازگی یک خانه در تهران و ماشین نو خریده بود و اخیرا میخواست نفس راحتی در زندگی بکشد متاسفانه از دنیا وفا ندید با این که کمرش را تازه عمل کرده بود اما برای بازپرداخت اقساط وام ها و مخارج زندگی خود مجبور بود کار کند.

    مرحوم دکتر علی غلامرضا روز قبلش ۵ بهمن ۱۴۰۲ پنجشنبه حوالی ساعت ۵ و ۶ عصر از بالابر یک ساختمان بعد از اتمام کار نقشه برداریش هنگام پایین آمدن سقوط کرده بود. یکی از پروژه هایی که در شمال شهر تهران در منطقه ای گران قیمت (دیزین) قرار داشت از طبقه بین هفتم یا هشتم از بالابر سقوط کرده بود و در روز مرد (روز تولد حضرت علی) حوالی غروب دار فانی را وداع گفت. سه نفر سوار بالابر بودند آن دو نفر دیگر هم مهندس نقشه بردار بودند و از دوستان بنده بودند و یکی از آن دو نفر دیگر هم دیگر همکلاسی بنده بود و خداروشکر حداقل آن دو نفر زنده ماندند (هرچند که به شدت آسیب های جدی دیدند) اما عمر علی متاسفانه تمام شده بود.

    اگر بخواهیم از ایمنی ساختمان ها بگوییم، از نبودن مسئول ایمنی، از حقوق پایین ، سختی های شغل مهندسی نقشه برداری و کم لطفی هایی که در حق مهندسین نقشه بردار میشود بنویسیم، خیلی مطالب زیادی هست و خیلی مطلب هم میتوان استخراج نمود، اما متاسفانه هیچکدام دیگر این عزیز از دست رفته ما را به دنیا بازنمیگرداند.

    خیلی از بازدید کننده های این وبسایت برای ارائه خدمات نقشه برداری به دکتر علی غلامرضا ارجاع شده بودند و این خبر یک شوک ناگهانی واقعا تکان دهنده برای همه کسانی که او را میشناختند بود. او همسری خوب، فرزند و برادری مهربان، دوست با معرفت و زحمتکش با اعتقادات پاک و انسان شریفی بود. یک مهندس نقشه بردار عالی یک دکتر نمونه که میتوانست استاد دانشگاه فوق العاده ای باشد چون هم در کار عملی و هم تئوری همزمان استاد بود. جامعه نقشه برداری ایران وزنه سنگینی را از دست داد چراکه میتوانست از این مهندس سالها به طرق مختلف استفاده کند.

    علی خودش را فدای کار و زندگی و رشته شغلیش کرد.

    تیم نقشه برداران جوان به جرئت میتوان گفت بهترین و مجرب ترین مهندس نقشه بردارش را از دست داد. ما متاسفانه دکتر علی غلامرضا را از دست دادیم.

    علی تمام تلاشش را در زندگی خود انجام داد و بهترین ورژن ممکن از خودش را ساخته بود. به همه کسانی که این شخص را میشناختند مخصوصا خانواده داغدار او که این داغ را هرگز فراموش نخواهند کرد تسلیت میگوییم.

    او یکی از بهترین همکاران و دوستان ما بود.

    یادش گرامی باد

     

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱۶ رای

    One Comment

    1. رضا مارس 5, 2024 at 3:41 ب.ظ - Reply

      روحشان شاد و یادشان گرامی
      مهندس عزیزی که عمر خودشونو وقف عمران و آبادانی این مملکت کردن و دست آخر اینطور سوزناک و ناعادلانه به شهادت رسیدن.

    Leave A Comment